علاقهمندي ها
+
+
گاهي دلت ميخواهد
به اندازه ي تمام دنيا
از غوغاي *واژهـ ها* به سُـکوت عليه السلام پناه ببري
و گاه ميخواهي بلندترين واژه هـايَت را
بر سر دنيا *فريـاد* بزني
و دست آخر
هروله کنان ميان سکــوت و فريــاد
با خود زمزمه کني:
*«وَ تِلکَ الاَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاس»*
.
.
آفتابــ
پيام رهايي
103/2/2
+
هُوَ الصبور...
من انتظار کشيدن را بلد نيستم
اما اين را خوب ميدانم...
وقتش که برسد
تو خوداَت ميآيي،
«*نا گَـ ـهان*»...
در من *شِـ ـعر* ميشَوي...
و از لَبـ ـهايم *سَرازيـ ـر*...
.
.
آفتابــ
پيام رهايي
103/2/2
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
my writings
103/1/17
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
+
السلام عليک يا علي بن موسي الرضا المرتضي
*
هستي امان من تو، ولي نيست در امان
از دست اين گداي سمج کوبه درت !!
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
السلام عليک يا ضامن آهو نشد که دهيم آرزوي دنيوي را ولي دمت گرم با وفا عشق داشتي برام شهيدم کردي نگو يا حرم چرا؟خادم ات گفت نگو پدرم ....من قضب کردم به او خواستم ادب اش کنم ولي پدرم را ديدم که گفت او خطا کرد من شفاعت اش مي کنم و کرد ولي در دلم کينه اش مانده حق داري از دستم عصباني باشي ولي خط قرمز من خانواده و دوستان
+
هوالشهيد
*
اي عشق تو را جان تو و جان حسين
ما را بنشان دوباره بر خوان حسين
نوميد نخواهم شد از اين در که کرم
گرديست نشسته روي دامان حسين
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
+
به نام خدا
*
امتحانم با زليخاي هوس لطفاً مکن
منکه خود اقرار دارم اينکه يوسف نيستم
*
#تک_بيتي
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
+
به نام خدا
*
شدم چو سرو، تهي دست، شدم چو بيد، خميده
شدم چو نخل، سيه پوش، شدم چو شمع، تکيده
به دست خويش سپردم به خاک جان خودم را
کنون کمي متوجه شدم علي چه کشيده
مراد مي طلبم، آي عشق! مهمانم کن
بجاي آب به يک جرعه مرگ ناطلبيده
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ...
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
كيوان گيتي نژاد و
103/1/16
+
هو المحبوب..
خواستم از دلم بگويم..
نشد..!!
من عاشقي هستم که به معشوق
فقط نظاره مي کنم...!
.
.
.
من.تو.خدا
sobhan
103/1/3
اللهي شهرياري بر اين قسمت لاهوتي عند الاقتضا منم شهيد ميشم اگر خدا بخواد همين الان شهيدم و توهم با من رفيق است و الان شهادتم مبارک ام باد که حال. و فردا راحت بروم به سوي بابا و خانداني که رسانيدند و تنهام گذاشتند آري سخت است شهيد باشي غريب باشي هم سفره خاک دشمن شوي يادي ام از تو نشود جز صاحب کرم از جاني خدايت کيوان مبارک ات
+
صداي نازک اين گل مرا مي اندازد
به ياد غنچه.بي رنگ و بوي پرپر خويش
#دلم_گرفته از اين لحظه هاي سرگردان
کنار خواهش سنگ مزار دلبر خويش
*
به ياد همدم تنهائيم که تنهايم
گذاشت ... کاش از اين راه باز برگردد
*
#ارجمند
#لنگرودي
#زين_العابدين_آذرارجمند
sobhan
103/1/3
آيا رسد پايان اين ايام رخوت و نا اميدي آيا همه پوچ بود و از پي آزار دل شد 15 سال پرسه در برزخ ماهوت آيا به پايان ميرسد اين نم نم بلا و تزوير و دروغ آيا آشيانه بر باد رفت آنجا که خيال راحت شد از نبود فايده اي از پي باور خوش صداي بت دلهره ايام کجا رفت که امروز هيچ و پوچ است اما بهتر از آن است که سقوط هوشياري آيد سراغت در تاريکي و ظلم ات راحت تر مي دهي جان تا کنار بت خندان دلبر خويش
+
[تلگرام]
«هوالمحبوب»
دل تنگ!!
مگر دل هم اندازه دارد که گاهي بزرگ و کوچک ميشود؟
اصلا واحد اندازه گيري دل چيست؟!
به گمان من «توجه » واحد اوست..
دل ؛ دلش توجه مي خواهد..
دوست داشتن..
اگر به دل توجه کني بزرگ ميشود همچو دريا
و اگر ناديده بگيري ميشود اندازه ي ُتُنگ..!
و شايد از تنگ ماهي هم کوچکتر
اينقدر کوچک که جان همه ي ماهي ها را ميگيرد
و خودش زين غصه تاب بر نمياورد
وبغض گلوگاه را چنگ مي زند ..
راه تنفس را مي بندد و تلظي ميکند..
در حالي که چشمانمش به اندک قطره ي داخل تُنگ خيره مانده
تا
قطره جاني شود بر جانِ بي جانش.....
#دلتنگي
#من_تو_خدا
#ف_ميرزائي
my writings
103/1/2
يبا بود اما جواب من نبود آنجا که شهادتم را پيش از امروز به خود تبريک گفتم چاره اي نيست با توهم سازيم بايد ولي اينجا همه با من غريبه هستند و کيوان چه مي گويي؟سکوت کن ديگر کسي هم سويت نخواهد شد هرچند نمي دانستم تو از اول وجودي نداشتي نداري نخواهي داشت پس هرچه دل تنگ ات نشست همانجا بيتوته کن دهان را به قمزه نگشايد و خفه خون بگير و بيش از اين خراباتي نشو مجنون
+
با کدام تکنولوژي ارتباط گرفتيد با معبودم..
که اين چنين پرواز کرديد؟!
آن تکنولوژي را خواهانم....!
.
.
.من.تو.خدا
my writings
103/1/2
دل به تو دادم جواب ندادي دل از دنيا کندم شهادتم ندادي بار دگر به سويت ميشتابد ياران مددي ؟اشک از گونه جاري ميشود که کيوان چرا اينقدر بي قراري ؟حالا تو بگو اگر امروز قرار شهادت بود و هنوز نفس مي کشي و عذاب مي کشدي؟رفيق کجاي کاري؟خوشا به شهدايي که رفتند و عزيز گشتند و تمناي دلدار از معرفت رل به حکمت پاسخ اش دادند و من هنوز در نيمه راه باز مانده ام
4 فرد دیگر
44 فرد دیگر
+
باز وا کرده نگاهت به حرم پاي مرا
به ضريحت برسان دست تمناي مرا
چيست خاصيت اين عشق که با جاذبهاش
ميکشد سوي حرم خلوت شبهاي مرا
مثل من خست? دور از وطني، ميفهمي
بهتر از هر کس ديگر دل تنهاي مرا
راستش غربت قم مثل خودش سوزان است
بنشاند مگر الطاف تو در سايه مرا
به گمانم خودش اين غسل زيارت باشد
اشک شوقي که گرفتهست سراپاي مرا
دُچار
102/12/26
دل من کاشي صحن است، که معمار ازل /
کرده محدود به ديوار تو دنياي مرا /
بايد اي خوب، ببخشي به بزرگيّ خودت /
غصه پر ميکند از آه اگر ناي مرا /
آمدم سوي ضريحت، بسپار امشب هم /
خادمت باز کند پيش خودت جاي مرا /
صلي الله عليک يا حضرت معصومه بنت موسي بن جعفر و رحمه الله و برکاته
سلام@};-خوبيد انشاالله؟سال نو مبادک:)رسيدن بخير(پارسال به شي امسال بوماي رعنا،تي بشو جا واش در بوماي رعنا)،از ديدن نام شما در پارسي جداً خوشحال شديم،موفق و عاقبت بخير باشيد:)