پيام
+
*به نام صاحب سلام
چه پژواکي مي آيد از غم دوست تا به بهشت
افتاده دلم در کنار حوض خاطرات زمان
در سکوت همهمه ي پر اضطراب يک نفس
ريخت احترامي که مقدس بود
ني اين لکه رنگ پاک نخواهد شد
گرم مثل هياهوي شيطان
يأس در ضميري ناخودآگاه
نوشته ي در لوحي سنگي
اماده براي يک سقوط بي پايان
ني اين بازي زمان تمام نخواهد شد
گذشته از خاکستري پر معنا*

All out of love
99/11/7
يک فنجان آرامش
*شب آغاز راز چکاوک هاست،،، ترديدي ميان خفتن و اشک ندامت،،، راهي در مسير شاخه هاي دلتنگي،،، حالي با خروش وصل شقايق ها،،،ياري که در کمان رخ يار گم شد،،، انتظاري به اندازه تمام قاصدک ها...عليرضا عبدي*
يک فنجان آرامش
@};-